هدیه عاشقی

من تو را به کسی هدیه می دهم که از من عاشق تر باشد و از من برای تو مهربان تر

هدیه عاشقی

من تو را به کسی هدیه می دهم که از من عاشق تر باشد و از من برای تو مهربان تر

عشق و فراغ

چه بی صدا رفت

چه آرام و بی ریا رفت

او رفت ، اما از  قلبم هیچگاه نرفت.

روزها رفتند، اما یاد او از خاطره ها نرفتند .

خورشید رفت ، غروب آمد ، اما نام او از دلم نرفت و مهرش همیشه در 

 کنج دلم ماند.

او هست اما نیست ، او در قلب من است اما در  کنارم نیست.

او رفت ، سهم من از رفتن او قطره های بی گناه اشکهای من بود.

او رفت اما هنوز قصه پا برجاست ، زندگی تمام نشده ، صدایش همیشه

 برایم آشناست.


او رفت ، اما من هنوز هستم ، او هست ، زیرا من نیمه ی دیگری از او هستم.


ما یکی هستیم ، او رفت اما هنوز به عشق هم زنده هستیم ، او نیست ،

 اما به عشق هم عاشق هستیم.


دسته گلی از گلهای نرگس چیده ام ، به یادت در طاغچه ی اتاق گذاشته

 ام ، عطر تو همیشه در اتاقم پیچیده ، یاد تو هنوز از خاطر گلها بیرون

 نرفته.

آن زمان که تو بودی ، دنیا برایم بهشت بود ، این تقدیر و سرنوشت بود که

 تو رفتی ، اما هنوز هم دنیا برایم زیباست ، زیرا یاد تو همیشه در 

دلهاست.

او رفت ،

چه بی صدا رفت ،

چه آرام و بی ریا رفت…